ژرفای زن بودن

ژرفای زن بودن

امروز در حال خواندن کتاب ژرفای زن بودن داستان جناب نجفی و خانم استاد رو از منظر نگاه جامعه و افراد یه داستان بازبینی کردم
احساس هر کدام از ما به داستان به نوعی میزان تاثیر پذیری ما از جامعه مردسالار رو نشان میده
در جامعه مردسالار، گناه رانده شدن آدم از بهشت به عهده حوا است؛ در جامعه مردسالار وقتی دستاوردهای مردانه مانند مدارج علمی، جایگاه شغلی و درجه اجتماعی تباه میشود بیشتر اهمیت دارد تا وقتی هویت زنانه مورد هجوم قرار گیرد
در جامعه مردسالار دستاوردها گرانقدرتر از روح و روان هستند
خوب در این میان شهروندمردسالار با نجفی همدل است، دل برای هفتادسال زندگی پر توفیق او؛ موجه بودنش، مدرک دانشگاه MIT اش، وزارتهای کم حاشیه اش بشدت میسوزاند؛ حتی با روح ازرده اش همسویی پیدا میکند؛ لزومی هم نمیبیند پیکر استاد را در حمام تصور و با او احساس همدردی کند، او حواست و گناهکار
کسانی که مانند من؛ استاد را ندیدند، حس نکردند، نتوانستند با رنج او بعنوان یک زن همسو شوند همچون من، زندگی را دستاورد محور میبینند و کم کم باید اماده شوند باهم برای سفر به دنیای زنانگی
تا وقتی انرژیهای زنانه در وجود ما بیدار نشود جامعه شاهد قتلهای دیگری خواهد بود
( این تفسیر به هیج وجه به معنای صدور رای و قضاوت در مورد پرونده قتل خانم استاد نیست، فقط محک بود برای تعیین جایگاه خودمان در جامعه مردسالار) 
منتظر نظرات شما هستیم تا بپردازیم به نگاهی دیگر به ماجرا
#آتنا
#رای یک زن به نفع مرد