ذهن و احساس

یکی از سخت ترین اتفاق‌هایی که برای فکر و روح آدم پیش میاد، تجربه‌هایی هست که ذهن و احساس رو همزمان باهم درگیر میکنه.

مشکل اینجاست که احساسِ ما دارای بخش فیزیکی نیرومندیه که به طور عمده در بدن حس میشه و وقتی با درگیری ذهنی ترکیب میشه میتونه یه فاجعه روحی به بار بیاره.

همین میشه که وقتی میخوایم یه اتفاق رو فراموش کنیم یا تجربه‌هایی که احساسِ ما به شدت درگیرش هست که برای یه آدمی میتونه بیماری و مشکلاتش باشه و تخریب تمام رویاپردازی هاش باشه، دردِ این موقعیت‌ها فقط یه ذهن مشغولی ساده نیست و فکر و قلب یا به عبارتی کل بدن رو درگیر میکنه
میخوام بهت بگم هرچی بیشتر سعی کنی که از این درد با کمک ذهنت فرار کنی اوضاع بدتر میشه و هرچی بیشتر تقلا کنی، این درد بیشتر میشه.

نمیخوام حرفم حول محور بیماریت  فقط بچرخه. میخوام راجع به هرچیزی که فکرشو میکنی و تمام وجودت رو درگیر میکنه صحبت کنم. همون حسی که تمام ذهنت رو مشغول میکنه و انرژیت رو برای انجام هرکاری میگیره و وقتی به نتیجه نمیرسه فکر میکنی که در سخت ترین روزهای زندگیت هستی
همینجا به یکی از جملات مورد علاقه ام از میلان کوندرا اشاره میکنم. اونجایی که میگه هرچی این "بار" سنگین‌تر باشه، زندگی ما واقعی‌تر و حقیقی‌تره. البته الان نمیخوام از دیدگاه کوندرا و بار زندگی وارد این قضیه بشم ولی میخوام بدونی این بارِ سنگین هست و تو باید نظاره‌گر باشی و خیلی وقتها که شرایط از دستت خارج میشه، یا اتفاقی پیش میاد که نمیخواستی، خودت رو در قالبِ فکر و احساست نبینی. یه قدم بیای عقب تر و نظاره گر اوضاع باشی.

نظاره گر هرچیزی که داره پیش میاد و بذاری اون لحظه در همون حالت پیش بره تا زمانش برسه و تو توانایی اینو داشته باشی که بهتر بشی و دوباره شروع کنی
خیلی وقتها ما در همون حال روحی و فیزیکی که هستیم قدرت ایجاد تغییر رو نداریم.

اصلا قدرت تغییر هیچ چیزی رو نداریم ولی تجربه به من ثابت کرده که وقتی میذاری زمان میگذره و تو فقط اجازه میدی که باشی، یواش یواش راه‌های بهبود وضعیت رو پیدا میکنی و میفهمی که چطوری باید حالت بهتر بشه و تصمیم بگیری
کتابی که میخوایم این بار بخونیم کتابِ سختی هست ولی میدونم با وقت گذاشتن و هم فکری میتونیم به نتایج خیلی خوبی دست پیدا کنیم.

میخوام روی "پذیرش" کار کنیم و میدونم قراره با دنیایی از چالش‌ها رو به رو بشیم .
کتاب: نیروی حال
نوشته: اکهارت تله
.