تاخیر در درمان

تاخیر در درمان

تاخیر در درمان

 

فنجان چای را بر لب گذاشته ام
برای نوشیدن جرعه ای چای
رفع خستگی
درب باز میشود و او وارد میشود
او بیمار آخر امشب است
نمیدانم من خسته ام یا او فرسوده
صورتش جوان است اما پشتش خمیده
چشمهایش زیباست
اما بی فروغ
مادر کهنسالش زیر بازویش را گرفته و دخترکی پنج ساله که ترسی غریب در چشمانش موج میزند کیف دستی را
مینشیند
فنجان چای در دستم مانده
نگاهش میکنم مادر کهنسال دست در پاکت عکسها و آزمایشات میکند و پرونده ای نامنظم را جلوی رویم میگذارد
فنجان چای را نچشیده بر زمین میگذارم
یک مادر
یک دختر
هردو هراسان سلامتی زن جوان
تنها سی سال دارد
این را از تاریخ تولدش روی دفتر بیمه اش میخوانم سونوگرافی دارد
توده مشکوک به سرطان؛ یک سانتیمتر
مشکوک به بدخیمی
توصیه به نمونه برداری
تاریخ سونوگرافی مربوط است به هشت ماه قبل
ورقه دوم
کاغذی بی نام و نشان
دستخطی ناخوانا
ارد جو دوسر
عرق رازیانه
تاریخ ندارد
امضا ندارد
ماموگرافی جدید
هفته پیش انجام شده
توده مشکوک به بدخیمی؛ تورم پوست پستان
سونوگرافی در همان روز
توده هفت سانتی؛ بزرگی غدد لنفاوی زیر بغل
سر بلند میکنم
با عتاب میپرسم
هفت ماه ؟ پس چرا هفت ماه درمان نشدی؟
مادر سر تکان میدهد
زن جوان میگوید که از عمل میترسیده و از اینکه شیمی درمانی موهایش رابریزد
اما به او گفته بودند علاجش دز فلان شهر و پیش فلان کس است که برخلاف پزشکان ویزیت نمیگیرد اما علاج همه بیماریها را میداند
شش ماه
برگه اخر
اسکن استخوان
دوروز قبل
درگیری استخوانهای لگن، ران، دنده قلبم سنگین است
زبانم قاصر از عتاب زنی جوان
نگاه پر هراس دختر پنج ساله
میپرسم چند فرزند داری؟
میگوید دوتا
پسرم یکساله است
چه بگویم؟ چه کسی را مواخذه کنم؟
سونوگرافی کبد را که میخوانم از پس قطره اشکی که در چشم دارم تار دیده میشود
دو کانون متاستاز
چه بگویم به مادر کهنسال؟
سریعا فرم مشاوره برای شیمی درمانی را مینویسم
فردا همکارم شما را خواهد دید
زن جوان میپرسد
موهایم خواهد ریخت؟
و من از پنجره با اشکی در چشم خزان درختان را نظاره میکنم

#تاخیر_در_درمان
#طب_اسلامی